lovely boy..........kiss me

doset daram , dosam dari , pas jigaramo , jigareto

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



YE SALAM TOP BE HAME BAROBACHE HAYE AHLE DEL BE WEBLOG MAN KHEYLI KHEYLI KHOSH OMADIN OMID VARAM AZ WEBLO LEZAT BEBARIN JIGARE HAMATONO KHAM KHAM                   

نويسنده: kiyarash تاريخ: پنج شنبه 4 اسفند 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نويسنده: kiyarash تاريخ: پنج شنبه 4 اسفند 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب


  تو کـــوچه ای که ســـوت و کوره نـــگاه من زچـــشمی دوره 

منتظر فـــرشـــته بودم اون کـه تـو تاریــــکی یه نــوره

 ســــال های ســـال مـــــیگردمو پـــیدا نمـیــــکــنم نشــــــونه

نه راه پیـــش دارم تــــــوکـــوچه نه راه بــــــرگشــت بـه خـونه  

 اســــــیره کــــوچه ها شدم پـــــیاده خســــــــته شد دلــــــم

از این کوچـــــه  به اون کوچـــــه نمیدونم کجـــــا برم  

 راه خـونـــــه گم کردمــــــو سرگـــردونو پریـــــشونم

آه ای  خـــــدا برس به داده هم این دلــــو هم این جـــــونم



حیف شدکه رفتی
 

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

Random Icons Random Icons Random Icons Random Icons Random Icons Random Icons فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است

اما افسوس که هیچ کس نبود

همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره

آری با تو هستم .با تویی که از کنارم گذشتی

و حتی یک بار هم نپرسیدی

چرا چشمهایم همیشه بارانی است

 

 

رفتــه اي

و مــن هــر روز،

بــه مــوريــانــه هــايــي فکــر مــي کنــم

کــه آهستــه و آرام

گــوشه هــاي خيــال ام را مــي جــونــد

به گــذشـتــه که بــرمــیـگـــردم

از حـــــــال مــیــروم

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عاشق تر

نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه
فقط خوابه ، تو که رفتي هواي  خونه تب داره  ،  داره از درو ديوارش غم
عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمي کردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش
حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي کفتر و  گنجشک  کلاغاي
سياه پوشن ، چراغ خونه  خوابيده  توي  دنياي خاموشي ،   ديگه  ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشي  ، شده کارش فراموشي  ،  ديگه  بارون نمي
باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو که نيستي  توي  اين خونه ،  ديگه  آشفته
بازاريست  ،  تموم  گل ها خشکيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت
گفتيم و سفر کرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذرکرديم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو
به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري
گفتم که تو مي دوني،سرخاک
تو مي ميرم ، ولي
تا لحظه مردن
نمي گيرم
از

دل

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی


بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی

جایی که برایت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت

بگذار لبهایت را بر روی لبانم

حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو

محکم فشرده ام تو را در آغوشم


همین آغوش مهربانت

چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من

قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است

آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم


همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب 

 

برایم یک رویای شیرین بود

در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز

نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام

تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت

عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته


عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده

عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه


خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی...

when u were 15 Yrs old I Said I Love you. .. .
U Blushed.. U Look Down And Smile

وقتی 15 سالت بود و من بهت  گفتم که دوستت دارم ..

.صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...

When U Were 20 Yrs Old, I Said I Love U...
U Put Ur Head
On My Shoulder And Hold My Hand...
Afraid That I Might
Dissapear...

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی


When U Were 25 Yrs Old, I Said I Love U...
U Prepare
Breakfast And Serve It In Front Of Me
And Kiss My Forhead
N Said :"U
Better Be Quick, Is''''s Gonna Be Late.."

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه

When U Were 30
Yrs Old, I Said I Love U...
U Said: "If U Really Love Me, Please Come Back
Early After Work.."

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..

بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
.بعد از کارت زود بیا خونه

When U Were 40 Yrs Old, I Said I Love U...
U Were Cleaning The Dining Table And
Said: "Ok Dear,
But It''''s Time For
U To Help Our Child With His/Her
Revision.."

وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی


When U Were 50 Yrs Old, I Said I Love
U..
U Were Knitting And U Laugh At Me

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی

When U Were 60 Yrs Old, I Said I Love U...
U Smile At
Me

وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...

When U Were 70 Yrs Old. I Said I Love U...
We Sitting On
The Rocking Chair With Our Glasses On..

I''''M Reading Your Love Letter
That U Sent To Me 50 Yrs Ago..
With Our Hand Crossing
Together

وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم

در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود

When U Were 80 Yrs Old
, U Said U Love Me!
I Didn''''t Say Anything But Cried...

وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد

That Day Must Be The Happiest Day Of My Life!
Because U Said U Love Me !!!

اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری

to tell someone how
much you love,
how much you care.
Because when they''''re gone,
no
matter how loud you shout and cry,
they won''''t hear you
anymore

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید.

نويسنده: kiyarash تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to kiya.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com